vrijdag 4 november 2011

مرگ بر آمریکا ، نه تاید داریم و نه ریکا / یاد یوم الله ١٣ آبان بخیر

یادش بخیر ١٣ آبان و مسخره بازی های دوران مدرسه. دل تو دلمون نبود شانس بیاریم و شیفت صبح باشیم نه بعد از ظهر. آخه یه جورایی بعد از ظهری بودن سعادت حضور در مراسم این «يوم الله» رو از ما می گرفت. یه یک ساعتی که از مراسم ساعت ٨ صبحگاه و صف بستن که می گذشت ناظم میومد با اون قیافه اخموی همیشگیش در کلاس رو می زد و از معلم می خواست بچه های کلاس رو به حیاط مدرسه بیاره. بعدش می رفت بالا منبر و کلی توصیه و نصیحت و خط و نشون که  ازتون حاضر غایب می کنم و اگه جیم بزنید چی می شه و خلاصه مرتب باشید و جون مادرتون آبروی مدرسه و نظام رو نبرید.
حالا این کل ماجرا نبود. قصه وقتی شروع می شد که همگی وارد یه خیابون اصلی می شدیم و تصادفا با جمعیتی از دانش آموزان دختر از یه مدرسه دیگه برخورد می کردیم. اون وقت بود که شور انقلابی و «وحدت کلمه» رو به معنای واقعی به منصه حضور می رسوندیم!

نیشهای تا بناگوش باز و چشمک و شماره تلفن بود که رد و بدل می شد و برادران انتظامات بسیج هم آب رو می ریختند اونجا که باید. این قصه وقتی جالبتر می شد که در این حین با کسی به درک متقابل می رسیدیم و از برکات این حضور پر شور ما هم راهی به آغوش اسلام باز می کردیم.

آی! فکرای بد نکنید. توی ما بودند کساییکه بچه مثبت بودند و به آرمانهای امام و انقلاب وفا دار بودند و تا جاییکه مسیر خونشون اجازه می داد در صحنه حضور داشتند.  اخلاص و پایداری این دسته رو هیچوقت نمی تونم فراموش کنم. مخصوصا اونجا که یارو با صدای نکرش پشت آمپلی فایر داد می زد: «مرگ بر آمریکا» و اینا می گفتن: «نه تاید داریم و نه ریکا» یارو داد می زد:«شعار هر بسیجی» و اینا می گفتن:«حمله به ساندیویچی» .
خلاصه یاد یوم الله ١٣ آبان بخیر.

Geen opmerkingen:

Een reactie posten