woensdag 30 november 2011

دانشجویی با کفش های سپاهی، آیا اولین نفری که از دیوار سفارت بالا رفت یک پاسدار بود؟

دیروز پیرو انتشار خبر حمله خودجوش به اصطلاح دانشجویان! به سفارت انگلیس مشغول پیگیری جزئیات حادثه در منابع خبری متفاوت بودم تا اینکه نکته ای در این عکس از خبرگزاری فارس توجه ام را بخودش جلب کرد:

از سالها پیش که می بایست به حکم قرعه دوران خدمت سربازی را در سپاه پاسداران سپری می کردم می دانستم که تمام پرسنل رسمی سپاه در فاصله های زمانی مشخص هر از چند گاهی  از طریق «بنیاد تعاون سپاه» اقلامی نظیر مواد غذایی، لوازم خانگی، ملحفه و خیلی موارد دیگر به صورت سهمیه دریافت می کنند. از جمله دیگر موارد این اقلام انواع پوشاک ورزشی و همچنین پوشاک نظامی است.
مسئله وقتی جالب تر می شود که این برادر دانشجو! (نفر سمت راست در عکس بالا) دقیقا کفشهایی بپا دارد که جزء اقلامی است که توسط «بنیاد تعاون سپاه» به همه کارکنان سپاه داده شده.


برای اینکه سوء ظن بنده به دانشجوی! فوق الذکر فقط در حد سوء ظن های «دایی جان ناپلئونی» باقی نماند خوب است همه فیلمها و تصاویر منتشر شده از حمله دیروز را در کنار هم بگذارید تا نقش وی به عنوان اولین کسی که از دیوار سفارت بالا رفت و به تهییج و تحریک و رهبری دیگر عناصر حاضر در صحنه پرداخت کاملا برایتان مشخص شود.



woensdag 16 november 2011

کشف علت انفجار اخیر: فرمانده کشته شده سپاه در این انفجار قبلا موشک هواپیما روی تویوتا نصب می کرده

سردار سپاه اسماعیل کوثری که همینک نماینده مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه تهران و نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس نیز هست در گفتگو با خبرگزاری مهر طی اظهاراتی خود را از همرزمان حسن تهرانی مقدم فرمانده کشته شده سپاه در انفجار اخیر معرفی کرده و عنوان داشته است که از سال  ١٣٦٢ و از عملیات خیبر تهرانی مقدم را می شناخته.


  او با بیان خاطراتی از دوران جنگ ادامه داده: «وقتی در عملیات خیبر با مشکلات فراوانی مواجه شدیم شهید حسن مقدم با اقدامی مبتکرانه موشک هواپیما را بر روی خودرو تویوتا نصب کرد.»
حالا دونکته:
اول اینکه طبق اظهارات حضرات در سالهای جنگ در تحریم بودند و توانایی تهیه فشنگ خالی هم نداشتند اما «موشک هواپیما» در جبهه یافت می شده تا روی تویوتا ببندند.

دوم اینکه بر فرض هم که شما راست می گویید، خوب بابام جان وقتی اختیار یه مرکز نظامی مهم در قلب کشور رو می دید دست یه بابایی که فرق تویوتا و هواپیما رو نمی دونسته خوب اینطوری می شه که دیدید و دودمان تون به باد می ره!

مصاحبه اسماعیل کوثری رو می تونید در اینجا بخوانید.

dinsdag 15 november 2011

صد تا سند آوردیم، آبروتون و بردیم

واقعا که همه چیزشان به همه چیزشان می آید

در حاشیه زنجیره انسانی امروز جماعت عرزشی گرد تاسیسات UCF اصفهان

woensdag 9 november 2011

نمود فقر مالی و فقر فرهنگی در عناوین خبری کیهان

مدتی است با دیدن تیتر ٢ خبر در کنار هم در فهرست امروز اخبار کیهان شریعتمداری پرسشی به ذهنم خطور کرده;  پرسشی به سبک و سیاق موضوعات انشای دوران مدرسه که «علم بهتر است یا ثروت» مُدام از خود می پرسم  کدامیک بدتر است؟ «فقر اقتصادی یا فقر فرهنگی»؟ اصولا آیا می توان گفت که یکی از این دو معلول دیگریست؟ و آیا ارتباطی معکوس این دو بر قرار است؟


پولی نداریم، از قوت لایموت خود می زنیم تا خرج امامزاده و گنبد و بارگاه کنیم، بعد چنگ می اندازیم بر ضریح و دخیل می بندیم تا وسعت رزقی پیدا کنیم، اما دریغ در این سیر تسلسل بی وقفه فقیر و فقیر تر می شویم. جیب هایمان که تهی بود و حال اندیشه هايمان، اندیشمندان و پیشروان مان به زندان و سفلگان مان بر مسند امور نعره زنان، ورزش و ورزشکارانمان آنچنان و لغات کش دار لغلغه زبان مردمان.


به کجا می رویم؟ تشنگی لبان مردم ٨٨٦ روستای استان لرستان یا خشکیِ اندیشه مردمان امامزاده ساز و امامزاده پرور؟

zaterdag 5 november 2011

تصویری از «علیرضا نوری زاده» در راهپیمایی ١٣ آبان امسال و سواد برادران عرزشی

خبرگزاری فارس طی یک گزارش تصویری به پوشش تجمع حکومتی در مقابل سفارت اسبق آمریکا به مناسبت سالگرد اشغال این سفارت در ١٣ آبان ١٣٥٨ پرداخته است. در یکی از تصاویر گرفته شده توسط «ناصر عظیمی» عکاس خبرنگار  این خبرگزاری از این تجمع تصویری است که حاوی چند نکته جالب توجه است.


نکته اول چاپ تصویری از «علیرضا نوری زاده» خبرنگار و مفسر خبری باسابقه و منتقد حکومت جمهوری اسلامی هست در میان تصاویری از خانم «تسیپی لیونی» وزیر اسبق امور خارجه اسرائیل، «باراک اوباما» رئيس جمهور ایالات متحده، «ملک عبدالله دوم» شاه اردن، «حسنی مبارک» رئيس جمهور مستعفی مصر و همچنین صحنه هایی از حملات ١١ سپتامبر به برجهای دوقلو تجارت جهانی و بن لادن و مجروحان جنگی و ....
نکته دوم اما حکایت مکرر سواد «برادران عرزشی» است؛ اونجا که زیر این تصاویر این عبارت رو نوشتند:
 "Burial of Govermental Terrorism"
یا
"The Burial of Governmental Terrorism"

گزارش تصویری فارس نیوز را در اینباره از اینجا ببینید.

vrijdag 4 november 2011

مرگ بر آمریکا ، نه تاید داریم و نه ریکا / یاد یوم الله ١٣ آبان بخیر

یادش بخیر ١٣ آبان و مسخره بازی های دوران مدرسه. دل تو دلمون نبود شانس بیاریم و شیفت صبح باشیم نه بعد از ظهر. آخه یه جورایی بعد از ظهری بودن سعادت حضور در مراسم این «يوم الله» رو از ما می گرفت. یه یک ساعتی که از مراسم ساعت ٨ صبحگاه و صف بستن که می گذشت ناظم میومد با اون قیافه اخموی همیشگیش در کلاس رو می زد و از معلم می خواست بچه های کلاس رو به حیاط مدرسه بیاره. بعدش می رفت بالا منبر و کلی توصیه و نصیحت و خط و نشون که  ازتون حاضر غایب می کنم و اگه جیم بزنید چی می شه و خلاصه مرتب باشید و جون مادرتون آبروی مدرسه و نظام رو نبرید.
حالا این کل ماجرا نبود. قصه وقتی شروع می شد که همگی وارد یه خیابون اصلی می شدیم و تصادفا با جمعیتی از دانش آموزان دختر از یه مدرسه دیگه برخورد می کردیم. اون وقت بود که شور انقلابی و «وحدت کلمه» رو به معنای واقعی به منصه حضور می رسوندیم!

نیشهای تا بناگوش باز و چشمک و شماره تلفن بود که رد و بدل می شد و برادران انتظامات بسیج هم آب رو می ریختند اونجا که باید. این قصه وقتی جالبتر می شد که در این حین با کسی به درک متقابل می رسیدیم و از برکات این حضور پر شور ما هم راهی به آغوش اسلام باز می کردیم.

آی! فکرای بد نکنید. توی ما بودند کساییکه بچه مثبت بودند و به آرمانهای امام و انقلاب وفا دار بودند و تا جاییکه مسیر خونشون اجازه می داد در صحنه حضور داشتند.  اخلاص و پایداری این دسته رو هیچوقت نمی تونم فراموش کنم. مخصوصا اونجا که یارو با صدای نکرش پشت آمپلی فایر داد می زد: «مرگ بر آمریکا» و اینا می گفتن: «نه تاید داریم و نه ریکا» یارو داد می زد:«شعار هر بسیجی» و اینا می گفتن:«حمله به ساندیویچی» .
خلاصه یاد یوم الله ١٣ آبان بخیر.

donderdag 3 november 2011

عابران بی تفاوت یا حکایت علاقه وافر ما به مرده ها و بی تفاوتی به زنده ها

امروز صبح مشغول بازدید عکسهای خبری از خبرگزاری های مختلف بودم. معمولا گهگاه با این کار بین فعالیت روزانه ام  فرصی پیدا می کنم تا رفع خستگی کنم. چشمم به یک گزارش تصویری از خبرگزاری مهر افتاد که در مورد حادثه تصادف بین خودروی پراید و وانت مزدا در  در بزرگراه شهید بابایی تهران بود که متأسفانه منجر به فوت راننده پراید شده بود.
این وسط عکسی بود که بد جوری جلب توجه میکرد.
همانطور که می بینید این حضرات پوشش جنازه احتمالا غرقه به خون راننده مرحوم را کنار زده اند و با دقت هر چه تمام با تلفن همراه مشغول تصویربرداری یا عکسبرداری از آن هستند. براستی آیا چه چیزی باعث می شود جماعت دوربین بدست بدین شکل فعال در اینطور صحنه ها حضور داشته باشند؟

اگر امروزه روز با دیدن تصاویر بی توجهی مردم شهری در کشور چین نسبت به کودکی مصدوم در حادثه رانندگی آهی می کشیم و می گوییم دنیا مواجه شده است با پدیده ای بنام «عابران بی تفاوت» پس این علاقه وافر بخشی از ایرانیان برای تهیه تصاویری از صحنه های قتل و غارت و اعدام و خون و ... را باید در چه ظرفی به بحث گذاشت و علت یابی کرد؟ در هر حال قدر مسلم صحنه هایی از این دست، مثل جریان جنایت میدان کاج و باز اقدام به فیلمبرداری و عکسبرداری جماعت دوربین به دست حاکی از علاقه وافر ما به مرده ها و بی تفاوتی به زنده هاست.

woensdag 2 november 2011

بازداشت محمد توسلی نه به جرم سیاسی که به اتهام تقلب و جعل امضاء

خبرگزاری فارس صبح امروز خبر از بازداشت محمد توسلی از اعضای نهضت آزادی به اتهام تقلب و جعل امضاء در صدور بیانیه موسوم به ۱۴۳ نفره شد.

فارس بدون نام بردن از نام منبع انتشار این خبر از قول وی نقل می کند که «به دنبال صدور بیانیه موسوم به بیانیه ۱۴۳ نفره که با هدف احیای جسد فتنه ۸۸ منتشر شده، تاکنون حداقل ۳۰ نفر از افرادی که اسامی و امضای آنها ذیل این بیانیه قرار گرفته به طور مکتوب و یا با انجام گفت‌وگوهایی این موضوع را تکذیب کرده‌اند.
 این افراد تأکید کرده‌اند که نه تنها این بیانیه جعلی را امضاء نکرده‌اند بلکه از صدور آن نیز بی‌اطلاع بوده‌اند. در تحقیقات بعدی مشخص شد عامل اصلی جعل امضاء و این اقدام متقلبانه محمد توسلی عضو سابق گروهک منحله موسوم به نهضت آزادی بوده است و بر همین اساس وی به اتهام تقلب و جعل امضاء دستگیر شد.»


متن خبر خبرگزاری فارس را می توانید از اینجا بخوانید.