dinsdag 10 januari 2012

سردار، بگذار سودای دریا

قطعه طنزی که درباره ادعای مقامات نظامی مبنی بر بستن تنگه هرمز سرودم :

دستم به بند تمبان، تو تلویزون مُلا
دیدم سردار و یاران، در سر سودای دریا

همچون قضای حاجت، روان القاب مُلا
می آمد و بر لب، گفتی سودای دریا

سی سال و سه بگذشت از انقلاب و مُلا
از سر که از تَه دارد، اینک سودای دریا

کشتی شکستگانید، سُکانْ، عِتابِ مُلا
زورقْ نعلین خیسش،  اَندر سودای دریا

من از سر رفاقت، گویم ماتحت تَنگ مُلا
باشد تو را همین بس، سردار، بگذار سودای دریا

Geen opmerkingen:

Een reactie posten